Wednesday, September 9, 2009

جان لاک John Locke

جان لاک ۱۷۰۴ـ۱۶۳۲ John Locke


بنيانگذار نظريه حکومت مدرن و
تفکيک امور دينی و امور دنيوی بر اساس مدارا و تفکيک قوا

اشاره ای در باره نسبت دین و سیاست
محسن حیدریان

نسبت دین و سياست، کهن ترين پرسش سياست همچون علم و شيوه کشورداری است. از اينرو نسبت این دو نهاد و نیز آمیزش و جدایی شان از یکدیگر، قديمی ترين پرسش تاريخ فلسفه و ايده های سياسی را تشکيل ميدهد. تصادفی نيست که برخی از برجسته ترين متفکران و نخبگان تمدن های شرق و غرب زندگی خود را صرف جستجوی پاسخ به اين پرسش کرده اند. دشواری این پرسش از واقعیت ادیان بر می خیزد.

Transcendental

مفهوم ترانسندنتال دین یک موضوع پایه ای به معنای واقعیت برگذرنده و برین آن است. به سخن دیگر دين يک ضرورت اجتماعی است. برای بيشترين مردمان، جهان و زندگانی جز با دين توضيح پذير و زيستنی نيست. واقعیت برگذرنده و برین دین های الهی، برای نيرومند کردن بنياد های اخلاقی جامعه، حتی جوامع سکولار یا گیتی باور، غربی یک واقعیت انکار ناپذیر است. آنچه که به ادیان جنین توان شگرفی را بخشیده است جنبه جهان شناسی یا Cosmology آنهاست که باور به خداوند یا تئوری خلقت در مرکز آن قرار دارد. بطوری که از سه عنصر اساسی ادیان یعنی خداشناسی، نگاه به انسان، نگاه به جامعه ، آنچه که در تغییرات شگرف دین و روند گیتی باوری دشتخوش تغییر اساسی نگردیده، همان عنصر کلیدی خداشناسی است.
اما دو جبنه دیگر ادیان یعنی نگاه به انسان و نگاه به جامعه به دو علت اساسی دگرگون شده اند. یکی تغییراتی که در نهادهای اجتماعی، تباسب قوای سیاسی و جامعه مدنی منجر به رها شدن نهاد سیاست و جامعه مدنی از زیر نفوذ دین گردید. دیگری تغییراتی بود که در ذهنیت فردی انسانها و ذره شدن و چند پارگی تدریجی رفتار مذهبی انسانها پدید آمد. اما با این وجود یکی از نمونه های نقش دین در عرصه اجتماعی حتی در جوامع سکولار نقش بسیار گسترده احزاب دمکرات میسحی است. در این جوامع حکومت از قلمرو دین رها گردیده اما... در عرصه مدنی و نیز سیاسی دین به اشکال گوناگون حضور دارد. همه پژوهش ها نشان میدهد که یکی از دلایل اصلی آرا گسترده این احزاب نه تنها برنامه های سیاسی و اجتماعی گیتی باورانه آنها بلکه جهان بینی و خداشناسی آنهاست. این احزاب با تغییرات اساسی در نگاه خود به انسان و جامعه، اما همچنان ریشه های دینی خداشناسی خود را بعنوان الهام دهنده راه و روش خود میدانند.

اما در ميان پاسخ هائی که از متفکران سده های پیش گرفته تا متفکران و سياست شناسان بزرگ معاصر مانند مايکل والزر(چپ) و ميشل فوکو (ليبرال) به پرسش جاودانی نسبت دین و سیاست داده اند، توجه به مفهوم کليدی گفتگو و مدارا، معتبرترين پاسخ بحساب ميايد. گفتگو آن واژه کليدی است که اکثر سرآمدان ديروز و امروز جهان درباره اهميت جادوئی آن در تلطيف قدرت و دادن يک چهره انسانی تر به سياست تفاهم دارند. چکيده اين دريافت اين است که هيچ نظامی بدون اجماع گسترده مردم پايدار نمی ماند و هيچ راهی جز گفتگو و مدارا برای دستبابی به چنين اجماع و همگرائئ وجود ندارد. لذا در پيش گرفتن گفتگو بجای حذف موثرترين روش برای توسعه اجتماعی ، سياسی و اقتصادی هم در سياست داخلی و هم در سياست خارجی است .

زمانی که از گفتگو سخن ميرود پای دو موضوع پايه ای به ميان ميايد. نخستين شاخص گفتگو تمايز آن از ديگر انواع رفتارهای سياسی و اجتماعی است. گفتگو ميان بازيگران و صاحبان انديشه ها و ادیان گوناگون نه تنها يک روش مدنی بلکه يک رفتار عقلائئ است. اداره اختلافات بر اساس عدم حذف جوهر منطق گفتگو در سياست را تشکيل ميدهد. رعايت منافع و حقوق ديگران ، دست برداشتن از ادعا و رفتار سرگردگی و رعايت قوانين بازی مهمترين پيش شرط پيدايش رفتار مبتنی بر گفتگو است . تماميت خواهی به هر شکل آن از مهمترين موانع آغاز گفتگو و ريشه ستيز قدرت با عقل است. در هرجامعه ای که راه گفتگو ميان نخبگان با يکديگر و نخبگان با مردم مسدود شود، قدرت سياسی و نیز نقش دین به انسداد ميرسد و سياست و انديشه به يک نظام مختنق تنزل می يابد.

شکل گيری گفتگو با رشد مدنيت نسبت مستقيم دارد. هرچه مدنيت و مدارا ميان بازيگران سياسی و پیروان ادیان گوناگون بيشتر تحکيم شود، فضای کاربرد خشونت، حذف و فساد قدرت سياسی نيز کمتر ميشود.

گفتگو نوعی تبادل انديشه است که کاربرد زبان و کلام عقلائی برای درک منافع و مواضع متقابل در آن اهميت اساسی دارد. اين تبادل انديشه به اشکال نوشتاری و يا شفاهی جريان می يابد. کسانی که انديشه، ايدئولوژی و رسالت خود را برتر از ديگران ميدانند بجای گفتگو برای حذف يکديگر می کوشند. در تفکر حذفی نيز نيازی به زبان و کلام عقلائی نيست و زور فيزيکی يا زبانی برای تحميل اراده يک فرد يا يک گروه به فرد يا گروه ديگر جای اصلی را دارد. در چنين دستگاه فکری برای کسب زور بيشتر نيز کاربرد هر وسيله ای مجاز است. جائی که گفتگو آغاز ميشود خشونت متوقف ميشود و استفاده از هر روشی برای کسب زور و قدرت بيشتر زير سوال ميرود. بنابراين کنارگذاردن تفکر حذفی مهمترين نياز رفتار مبتنی بر گفتگو است .

 
دومين نکته پايه ای در مفهوم گفتگو پذيرش طبيعی دو گانگی و چندگانگی طرفهای اين گفتگو است. در نفس و ذات ديالوگ پذيرش دو مسئله اساسی نهفته است : پلوراليسم و همزيستی. گفتگو يعنی تمايل به تکثر و پذيرش ديگری آنچنانکه هست نه آنچنانکه ما ميخواهيم . تکثر گرائئ مايه اصلی دمکراسی و آزادی است. وقتی کسی گفتگو را پذيرفت ، به موجوديت ديگری اذعان کرده و نيز همزيستی و رقابت سياسی دمکراتيک با او را دير يا زود بايد بپذيرد.


 اگر ايده ها، ادیان و افکار سياسی برای حرکت اجتماعی لازم است، اما بدون بازگذاشتن پنجره هائئ بر فراز آنها که همان تبادل انديشه های مختلف است راه کشف افقهای تازه تر در عرصه فکر و عمل مسدود ميشود. بدون اين پنجره ها تنفس فکری سنگين و غمبار ميشود.
جان لاک از نخستین متفکرانی است که به موضوع تفکيک امور دنيوی و دينی از يکديگر پرداخت.

جان لاک

بنيانگذار نظريه حکومت مدرن و
تفکيک امور دينی و امور دنيوی بر اساس مدارا و تفکيک قوا


جان لاک يک پزشک فارغ التحصيل از دانشگاه آکسفورد انگستان بود که چندان به شغل اصلی خود نپرداخت و بخش اصلی زندگی خود را صرف مطالعات فلسفی و انديشه سياسی کرد. لاک در پايان دهه ۱۶۶۰ به همراه عده ای ديگر حزب ويگ را در شفتزبورگ انگستان پايه گذاری کرد. با شرکت در فعالتيهای سياسی تجربه عملی بسياری از زندگی سياسی آموخت و در عمل با پيچ و خم های کار سياسی آشنا شد. اين تجارب و آميزش آن با مطالعات سياسی و فلسفی به او کمک کرد که در سال ۱۶۸۰ نوشتن اثر معروف خود بنام دو رساله درباره حکومت سيويل (غير نظامی)
Two Treatises of Civil Government
را آغاز کند.
چند سالی را در آکسفورد روی اين اثر کار کرد، اما بعد از فشارهای سياسی که در زمان ياکوب دوم افزايش چشمگيری يافت، در سال ۱۶۸۴ از ادامه کار در آنجا محروم شد و ناگزير به مهاجرت از انگلستان گرديد و به هلند پناهنده شد. در هلند چند رساله نوشت که در آن کشور به زبان لاتين منتشر شد و در انگستان نيز بدون ذکر نام نويسنده به انگليسی انتشار يافت. رساله های جان لاک در هلند پاسخ به دو پرسش درباره نسبت انسان با انديشه است: انديشه ها و دريافتهای انسان از کجا نشات می گيرد؟ آيا ميتوان به شعور و يافته های ذهنی انسان اطمينان داشت؟

جان لاک در مقدمه کتاب «تحقيق درباره فهم انسان» کار خود را با اين پرسش آغاز می کندکه سرچشمه ايده های ما چيست؟ او در استدلالهای خود به اين دريافت ميرسد که هيچ ايده و اصلی نهادی نيست و چنين نيست که روان ما بهنگام تولد ايده های در خود داشته است، چنانکه گويی آن ايده ها، هم از آغاز در آن نقش بسته است. همه تصورهای ما نخست از راه احساس و پس از آن از راه تفکر پديد می آيند. از اينرو احساس و تفکر دو چشمه اند که همه ايده ها از آنها می آيند. جان لاک در پاسخ به اين پرسش که تصورهای گوناگون ما از چه بر می خيزند پاسخی کوتاه دارد: از تجربه.
البته لاک در توضيح اين نکته از دو منبع تصورها سخن می گويد: يکی احساس Sensat و ديگری تفکر reflection ولی تکيه او بر احساس است و آنرا نخستين چشمه ميداند و تفکر را بازتاب احساس و گامی پس از آن ميداند.


به باور لاک همه انديشه ها و يافته های آدمی انعکاسی از شنيده ها و ديده های اوست. تجربه بيرونی است که بر ذهن انسان آثار خود را حک می کند. بنابراين به عقيده لاک ذهن انسان همچون يک تابلو سفيد است. او ذهن را به يک اتاق خالی تشبيه می کند که بدون اسباب و وسايل است و سپس هر چيز جای خود قرار می گيرد. اما ذهن تنها يک گيرنده منفعل نيست بلکه داده های گوناگون را از طريق کيفيت خاصی که منحصر به انسان است و او شعور اوليه و ثانويه می نامد، مورد بازبينی و تجزيه و تحليل قرار ميدهد:

«فرض کنيم که ذهن mind انسان همانند کاغذ سفيدی است تهی از هر چگونگی و بی هيچ تصوری. پس چگونه پر ميشود؟ اندوخته فراوان آن که خيال پر کار و بی بند و بار آدمی ، با آن نقش های گوناگون بی شمار می سازد از کجاست؟ اينهمه مايه های خرد و دانش از چيست؟ در پاسخ به همه اينها من يک کلمه می گويم: از تجربه. همه دانش ما بر بنياد تجربه است و از تجربه آمده است. همه خمير مايه فهم ما برای انديشيدن ، يا از مشاهده موضوع های حسی بيرونی فراهم می آيد و يا از مشاهده کارهای درونی ذهن که در ما بازتابيده و ادراک ميشود. اين دو، بنياد دانش ما هستند و همه ايده هايی که داريم و يا بطور طبيعی می توانيم داشته باشيم از آن بر می خيزند.....حس های ما که با موضوع های جزئی حسی سر وکار دارند با تاثيرهايی که از آنها می پذيرند ادراکهای روشن و متمايزی به ذهن می رسانند و چنين است که ما به تصور زرد، سفيد، گرم، سرد، نرم سخت، تلخ ، شيرين و همه چيزهايی که چگونگی حسی می خوانيم می رسيم....من اين چشمه بزرگ بيشتر تصورهايی را که کلا به حواس بستگی دارند و از آن به فهم ميرسند، احساس می نامم..... ايده هايی مانند ادراک، انديشيدن ، شک کردن، باور داشتن ، استدلال کردن ، شناختن، خواستن و همه کارهای گوناگون ذهن، که از دانستگی ما به آنها، ايده های متمايزی در ما پديد می آيند به همانسان که از جسم هايی که بر حواس ما تاثير می کنند، به تصور متمايزی می رسيم.....اين کار ذهن را _ که از نگريستن به فعاليت خود به ايده هايی می رسد _ تفکر می نامم. بنابراين در اين گفتار، مقصود من از تفکر ، توجهی است که ذهن به کارهای خود و چگونگی آنها می کند و از اين راه به ايده هايی ميرسد.»


تاکيد جان لاک بر عقل آدمی که آنرا خصوصيت ذاتی و همگانی انسانها می نامد، او را در انديشه سياسی به نتايج تازه ای رساند. جان لاک با همه تاکيدی که بر نقش تجربه حسی می کند، پی بردن به حقيقت آنسوی تجربه و دريافت حقيقت های لازم را برای انسان ممکن می شمرد و نقش خرد را چون منظم کننده تصورها و هدايت به قضاوت درست ، لازم می شمرد و حتی پس از سنجش آن با ايمان، خرد را آخرين داور می شمارد. می نويسد: « خرد، در هر کار بايد آخرين داور و راهنمای ما باشد.»

يکی از دريافتهای لاک تساوی و برابری انسانهاست که از جمله شامل زن و مرد ميشود و لذا از ديد او تفاوتهايی که ميان زن و مرد ايجاد شده ريشه در توانايی و يا استعداد انسانها ندارد، بلکه حاصل رفتاری اکتسابی است که بايد به حالت برابری اوليه تغيير يابد.


جان لاک از اولين دانشمندان جهان است که موضوع برابری زن و مرد را بصورت منطقی و عقلی پيش کشيد و آموزه های او تاثير اساسی بر جان استوارت ميل گذاشت که مدتی بعد انديشه برابری جنسی را بطور پايه ای مستدل کرد. انديشه های جان لاک در باره انسان و عقل گرايی در عرصه های ديگری مانند توزيع قدرت که سپس بوسيله مونستکيو فرمولبندی شد، تاثير مهمی بجا گذاشت.

جان لاک پس از تحولات سياسی در انگستان در پاييز سال ۱۶۸۹ به وطن بازگشت و توانست کتاب دو رساله درباره حکومت سيويل را در سال ۱۶۹۰ در انگستان به چاپ برساند. اين کتاب اثر اصلی جان لاک و شامل ايده های اساسی اوست که تاثير مهمی در تحولات سياسی دمکراتيک در اروپا و اصول قوانين اساسی کشورهای اروپايی بجا گذاشت.
همچون هابز و ديگر فلاسفه دوران روشنگری نقطه حرکت جان لاک يک حالت فرضی به نام «حالت طبيعی» است که منظور از آن شرايطی است که انسان در حالت بی سروری و آزادانه در طبيعت زيست می کرده است. اما برخلاف هابز، جان لاک نظر خوش بينانه ای نسبت به انسان و حالت طبيعی دارد و بر آن است که در حالت طبيعی انسان با آزادی کامل و داشتن حقوق بسيار که حق زندگی و مالکيت دو وجه اساسی آن است، می زيسته است. لاک تاکيد می کند که در حالت طبيعی انسان نه وابسته به کسی است و نه نيازی به کسب اجازه از کسی دارد. ولی آنچه وجود حکومت را ضروری کرده است، وجود قدرتی برای حفاظت از نظم و امنيت است. جان لاک بر آزادی انسان و عقل وی بعنوان راهنمای رفتار او انگشت می گذارد و در عين حال يکی از خواص انسانی را که البته به باور او در مورد همه انسانها صادق نيست، خود محوری يا عشق به خود ميداند. بعيقده لاک علت وجودی حکومت آن است که «خود محوری انسان سبب ميشود که عده ای از احترام به حالت طبيعی يعنی آزادی و حقوق انسانی سرپيچی کنند».


بنابراين برای آنکه خود محوران نتوانند حقوق ديگران را پايمال کنند و اينکه اکثريت بتواند در صورت نياز فرد يا افراد متجاوز را تنبيه کند، نياز به يک سيستم مجازات مورد توافق عمومی وجود دارد. از آنجا که خودمحوری ميتواند مجازات را به رفتاری جانبدارنه و تلافی جويانه تبديل کند و مجازات از حد لازم بيشتر شود، پس لازم است مردم به هم بپيوندند و برای اطمينان عمومی و بويژه دفاع از آزادی و حق مالکيت انسان، حکومتی برقرار سازند. جان لاک تاکيد زيادی بر مالکيت می کند. اما حق مالکيت از ديد او فقط حق داشتن دارايی و اموال شخصی نيست بلکه شامل حق زندگی، آزادی و سلامتی هم ميشود.

جان لاک در تشريچ نظريه خود می افزايد که در حالت طبيعی بيش از هرچيز سه کمبود مهم وجود دارد که عبارتند از : ۱ـ قانون نهادی شده و شناخته شده ۲ـ يک نظام قضايی بی طرف ، استوار و شناخته شده ۳ـ قدرتی که در پشت تصاميم دادگاههای قانونی قرار گيرد.

بنابراين علت وجودی حکومت به اعتقاد جان لاک «يک نظام قانونی نهادی شده است که اشتراک همگانی مردم را برای اجرای عدالت و از جمله مجازات سرپيچی کنندگان از حالت طبيعی را موجب شود.» اين تعريف در واقع جوهر گذار از «حالت طبيعی» يعنی زندگی در حالت بی سروری و آزاد در طبيعت به «حالت اجتماعی» از نگاه جان لاک است. «حالت اجتماعی» شرايطی است که مردم طبق يک قرار داد اجتماعی به سه قوه قانونگذار، اجرايی و قضايی گردن می نهند تا جامعه در برابر خود محوران و نيز در برابر دشمنان خارجی محافظت شود.


اما پرسش اين است که در چنين وضعيت اجتماعی حقوق و وظايف فرد و نيز حقوق و وظايف حکومت کدام است. در پاسخ به اين دو پرسش اساسی جان لاک دو فرضيه اساسی را پيش می کشد: اولا کليه حقوق انسان در وضعيت طبيعی ( آزادی و حق مالکيت وحق زندگی) در شرايط استقرار حکومت و گذار به حالت اجتماعی بايد همچنان محفوظ بماند. ثانيا عقل به انسان حکم می کند که وضعيت خود را به شرايطی به مراتب بدتر از حالت طبيعی وانگذارد. اين دو مورد بنيادی که شامل پايه ای ترين حقوق مثبت انسانی است جان لاک را کاملا نسبت به توماس هابز متمايز می کند و او را در جايگاه پدر و بنيانگذار دولت مدرن که دولتی شامل حق حاکميت و بخصوص حافظ جامعه مدنی و منافع و حقوق و آزاديهای فردی است، قرار ميدهد. بعبارت ديگر جان لاک با مفهوم حق حاکميت مطلق کاملا مخالف است و مشروعيتی برای آن قائل نيست. زيرا بنا به تاکيد جان لاک هيچ حکومتی تحت هيچ شرايطی مجاز به سلب حقوقی نيست که انسان در حالت طبيعی از آن برخوردار بوده است. لاک بجای حکومت مطلق نظريه حکومت مشروط را پيش می کشد و می گويد: «حکومت حق وضع قوانين و انجام کيفرهای گوناگون را دارد، ولی برای حفظ جان و مال مردم».

لاک می افزايد: «سلب آرامش انسان در حالت طبيعی در برابر شرايط ناشی از سلب آرامشی که با اعمال يک قدرت قاهره و خودکامه بر وی اعمال ميشود، آنقدر ناچيز است که قابل صرفنظر کردن است.» اما مهمترين نکته ای که جان لاک در گذار از حالت طبيعی به حالت اجتماعی بر آن انگشت می گذارد، ضرورت احترام به قوانين معطوف به نظم و آرامش همگانی از سوی فرد حتی در صورت مخالفت با آنهاست. لاک می افزايد انسان در حالت اجتماعی مجاز از بدست گرفتن قانون و مجازات قانون شکنان بدست خود نيست و اين يکی از هزينه هايی است که فرد برای استقرار حکومت قانون بايد بپردازد. زيرا اين وظيفه قانونگذار و نظام قضايی است. لاک البته از وظايف شهروندان ميداند که در حالت اجتماعی قوه اجرائيه را در چهارچوب قانون بايد مورد حمايت قرار دهند. درباره پرسش دوم يعنی وظايف و نحوه سازمان يابی حکومت، لاک وزن اصلی را فرمانبری حکومت از خواست اکثريت مردم می گذارد. اما بلافاصله نکاتی را اضافه می کند. اولا در هر حال حق مالکيت فردی بايد محفوظ و مورد احترام باشد. لذا شرط فرمانگزاری فرد از حکومت آن است که حکومت نه تنها از زندگی بلکه از دارايی شخص نيز حمايت کند. ثانيا جان لاک بدون آنکه هنوز به اصل اساسی حق رای همگانی بعنوان پايه دمکراسی و مردم سالاری رسيده باشد، بر اعتماد اکثريت شهروندان نسبت به حکومت و قوه قضائيه و اجرائيه تاکيد می کند. لاک تاکيد می کند که : «حکومتی که اعتماد عمومی را از دست ميدهد، قابل احترام و حمايت شهروندان نيست.»

يک نکته مرکزی در انديشه لاک در باره حکومت رعايت اصل توزيع قدرت ميان قوه مقننه و قوه مجريه برای کنترل يکديگر و حفاظت از آزادی مالکيت است. لاک همچنين نسبت به عدم دائمی بودن اعضای مجلس قانونگذاری بشدت هشدار ميدهد و تاکيد می کند که اين امر بدليل جلوگيری از غلبه خود محوری و منفعت جويی بر کار قانونگذاران است. اما چنين شرطی را برای قوه مجريه بدليل آنکه بايد در برابر دشمنان خارجی ثبات و اقتدار داشته باشد، قائل نيست. لاک چهار شرط اصلی را درباره اعمال قدرت حکومت پيش می کشد: ۱ـ همه افراد، از پادشاه گرفته تا رعيت ساده بايد در برابر قانون يکسان باشند. ۲ـ هدف اصلی همه قوانين بايد خواست مردم و در راه ارضا آنها باشد. ۳ـ اخذ ماليات بدون مشورت و هماهنگی با مردم و يا نمايندگان آنها نبايد صورت گيرد. ۴ـ قوه قانونگذاری قابل انتقال به فرد و ارگان ديگری نيست.

اگر يکی از شرايط فوق تحقق نيابد حق مردم است که حمايت و قرار داد خود با حکومت را فسخ کنند. اما اين به معنای قيام و شورش عليه حکومت نيست. لاک تاکيد می کند که مردم شورشگر نيستند و بنا به قوه عقل و ادراک خود بسيار شکيبا و صبور اند. لذا برای مشروعيت قيام عليه حکومت دلايل فوق العاده جدی لازم است.

يکی ديگر از آموزه های جان لاک تفکيک امور دنيوی و دينی از يکديگر است. استدلال اصلی او اين است که قدرت دنيوی نه ميتواند و نه صلاحيت دارد که به امر رستگاری انسان بپردازد. لاک امور دينی را مربوط به مسايل درونی و روحی انسان و امور سياسی را مربوط به مسايل بيرونی ميداند. لذا زمامداران سياسی هيچ برتری و رسالتی نسبت به ديگر شهروندان ندارند که دخالت آنها در امور دينی و يا روحی و معنوی شهروندان را توجيه کند. کليسا و روحانيون نيز بايد خود را وقف امور درونی و روحی انسان کنند. بنا به تلقی جان لاک اصولا خداوند به هيچ يک از انسانها حق و اجازه دخالت در امور دينی و رستگاری ديگران را نداده است. بنابراين همه امور دينی و مسايل مربوط به رستگاری انسان به باور درونی انسان تعلق دارد. در حاليکه امور دنيوی بر عکس امور دينی هيچ ارتباطی با دنيای درونی و باور و روح انسان و مقدسات ندارد و همه دغدغه آن امور بيرونی است. لاک می افزايد حتی با تغيير قوانين و مجازات بی دينان نيز نميتوان آنها را به راه رستگاری رهمنون ساخت. وی می پرسد چگونه ميتوان چشم و گوش بسته و کور به حقيقت دست يافت و راه رستگاری را طی نمود؟ از اين مقدمات جان لاک به انديشه مدارا و آزادی مذهب ميرسد. بنابراين يکی از آموزه های مهم جان لاک آزادی عقيده و وجدان است . به باور لاک مردم در دينداری و يا بی دينی بايد آزاد باشند و برحسب باور و اعتقاد خود عمل کنند.

از سوی ديگر تنها مرز و استثنايی که جان لاک برای مدارا از سوی حکومت قايل است، «خصومت و ستيز عليه جامعه انسانی و يا عليه قوانين اخلاقی حافظ جامعه مدنی» است. بايد اضافه کرد که اين مرز از ديدگاه جان لاک شامل آته ئيست ها و بی خدايان هم ميشود. بعبارت ديگر لاک مدارا با آته ئيست ها را که بطور فعال در راه اشاعه نظرات خود در جامعه بکوشند، جايز نميداند.

بايد تاکيد کرد که انديشه های جان لاک درباره تفکيک امور دينی و امور دنيوی و مدارا و تفکيک قوا در همان دوران زندگی او به سرعت فراگير شد و با استقبال وسيع نخبگان فکری و گروههای وسيعی از مردم نه تنها در انگستان بلکه در سراسر اروپا روبرو شد. آثار و انديشه های جان لاک پس از گذشت سه قرن هنوز هم از مهمترين منابع محرک آزادی روحی انسانهاست.

(پایان مقاله)

5 comments:

  1. دوستان عزیز،

    این یکی از بهترین آغازها برای یک وبلاگ است. تعدد نویسندگان نشانه ای از جذب مفهوم گفتگو در ساختار وبلاگ شما است. از آن که اجازه دادید در آذین آن یاریتان دهم سپاستان می گویم.

    همواره سبز و سرزنده باشید...

    بعداً بیشتر خواهم نوشت.

    با بهترین آرزوها!

    ReplyDelete
  2. و یک نکتۀ دیگر:

    کیفیت آن را همچنان بالا نگه دارید. سعی کنید مقالات طولانی را در چند پست پیاپی انتشار دهید تا بر جذابیت نوشتار ها و وبلاگ افزوده شود. منظم آن را به روز کنید، از عکس و ویدیو پرهیز نکنید، و حتی جدولی برای "برنامه های هفتگی" تنظیم کنید تا خوانندگان با راحتی بیشتری تازه ها را دنبال کنند. از ایمیل کردن پست های جدید هم کوتاهی نکنید.
    مطمئنم که به زودی خوانندگان فراوانی خواهید داشت.
    با بهترین آرزوها!

    ReplyDelete
  3. دوستان عزیزم و خوانندگان این وبسایت،
    سال نوی یهودی را به همگی تبریک می گویم!
    شانا طووا!
    با بهترین آرزوها،
    پیمان

    ReplyDelete
  4. ضمناً، چرا فقط من دارم کامنت می گذارم؟! شما هم چیزی بنویسید تنها نباشم:-))

    ReplyDelete
  5. پیمان گرامی
    درود بر شما و با تشکر از همکاریهای ارزنده تان

    ReplyDelete

Hello
We welcome your comments

با درود فراوان
لطفاً نظرات خود را در اینجا ابراز فرمایید